در زیر مقاله ای در باره ی جنبش دانشجویی که دستخوش فریبکاری ها و سیاست بازی های قدرت طلبان خائن به اصلاح طلبی و آزادی شده و گهگاهی از مسیر اصلی خود فاصله گرفته و باعث انزوا و دلسردی مقطعی دانشجویان و بی اعتمادی هر چه بیشتر به مسئولین و سیاستمداران و حتی رهبران فکری خود شده و نیز فرصت را به عده ای دشمن که کینه ای از بین نارفتنی از جنبش دانشجویی دارند داده است تا القاب و عناوینی که شایسته ی امثال خودشان هست رابه دانشجویان بچسبانند تا آنها را به حاشیه فرستاده و در نبود نوری در تاریکی فسرده ی جامعه به هر کاری و هر جنایتی که می خواهند دست بزنند . ولی حقیقت همیشه ماندگار و جاودان است و سیاهی شب به سر خواهد آمد و روزی خواهد رسید که همه ی ارزشهای انسانی زنده خواهند شد تا به همه ثابت کنند که همه ادعاهای غرب در حمایت از بشر و حفظ کرامت انسانی و ادعاهای دین مداری برای فریب انسانها در جامعه خود دروغی زود گذرند .
در برگ ريز ِ شوم ِ خزان
به ترانهء سبز ِ بهار می انديشم .
در سوگ ِ سرد ِ باد
به سرود ِ شاد ِ شاليزار می انديشم .
در انجماد ِ سکوت
انعقاد ِ نطفهء خروش را می نگرم .
در زير ِ خاکستر ِ ياس
آتش ِ سوزانندهء اميد را می نگرم .
در زمزمهء شوم ِ قاری ِ پير
سنفونی ِ شاد ِ مولود را می شنوم .
گرچه ذره ذره مرده ام
و با پای ِ خوبش لحظه بلحظه بسوی ِ مرگ شتافته ام
اما هرگز خبر ِ دروغين ِ مرگ ِ ترا باور نکرده ام
زیرا به زنده بودن ِ تو
زيرا به زنده ماندن ِ تو
اعتقاد داشته ام .
برای ِ تو شعر گفته ام .
به اميد ِ تو زيسته ام
به تو می انديشم
ترا می نگرم
صدايت را می شنوم
ای زندهء جاويد !
چه كسي چراغ دانشگاه را كشت؟
محمد حسین
سایت آینده
در روز 16 اذر سال 79 وقتي اقاي خاتمي نتوانست در دانشگاه تهران از سياستهاي خود به نحو شايسته اي دفاع كند !دانشجويان به او پشت كردند و هرگز باز نگشتند! پس از قهر و نااميدي دانشجويان از اقاي خاتمي انان به مجلس ششم روي اوردند . چه اينكه تعدادي از نمايندگان آن مجلس, برگزيده تشكلهاي دانشجوئي بودند !و با شعارهائي نظير "اندكي صبر ,سحر نزديك است" انبوهي از جوانان دانشجو را به خيابان كشانده و با سرود هائي همچون" يار دبستاني" و "اي ايران اي مرز پر گهر" احساسات صادقانهء ايشان را تهييج و خرج بالا رفتن خود از پله هاي ساختمان مجلس كرده بودند تا بتوانند از انجا حاكميت را در قبال حقوق ملت پاسخگو سازند
وقتي دانشجويان از ديوارهاي سفارت ايالت متحده امريكا در تهران بالا رفتند و پيش از انكه صولت و ابهت امپراطوري اتازوني را در هم بشكنند!اگاهانه يا ناخوداگاه اوانگاردي و پيشتازي خود را در جامعه ايران به رخ همگان كشيدند.
مرحوم امام خميني در يكي از جملات بياد ماندني اش گفت:
“دانشگاه مبداء همهء تحولات كشور است”
شگفت انكه هنوز هم نبض كشور ايران در دانشگاه مي تپد (حتي نبض بيمار گون امروز جامعه )
در تحولات دورهء سازندگي كه نهايتآ به انتخابات دوم خرداد 76 انجاميد ,دانشگاه نقش موتور اصلي ماشين اصلاحات را بر عهده داشت !و از قضا نحوه تعامل نا مناسب اقاي هاشمي رفسنجاني در ان دوره با دانشجويان با عث شده بود كه اتش اين موتور تيز تر و تندتر شود!
به عنوان مثال در خاطرم هست كه اقاي هاشمي در دانشگاه شهيد بهشتي سخنراني مي كرد(من اين سخنراني را از راديو گوش مي دادم) .دانشجوئي از ايشان پرسيد حال كه سازندگي كشور اغاز شده است ما چگونه مي توانيم در اين كار مهم مشاركت نمائيم؟اقاي رفسنجاني به جاي انكه از موضع يك رئيس جمهور سياستمدار جهان سومي پاسخ بگويد از موضع يك پدر دلسوز كشور توسعه يافته پاسخي داد كه گرچه مي تواند درست ترين پاسخ ممكن باشد اما در ان شرايط بدترين گزينهءممكن هم بود !گفت: شما درستان را بخوانيد تا مشروط نشويد!
اين مشتي نمونهء خروار از اشتباهات در سياست دانشگاههاي كشور در 8 سال سازندگي بود!اشتباهاتي كه نتايج ان حتي پس از خرداد 76 هم گريبان اقاي هاشمي را رها نكرد و شكست در انتخابات مجلس ششم را در سال 78 براي ايشان رقم زد! كه به زعم من يك تراژدي براي ايشان و كشور محسوب مي شود .
دانشگاه برانگيخته , رفتاري بهتر از ان را نيز با اقاي خاتمي انجام نداد !
در روز 16 اذر سال 79 وقتي اقاي خاتمي نتوانست در دانشگاه تهران از سياستهاي خود به نحو شايسته اي دفاع كند !دانشجويان به او پشت كردند و هرگز باز نگشتند!
پس از قهر و نااميدي دانشجويان از اقاي خاتمي انان به مجلس ششم روي اوردند . چه اينكه تعدادي از نمايندگان آن مجلس, برگزيده تشكلهاي دانشجوئي بودند !و با شعارهائي نظير "اندكي صبر ,سحر نزديك است" انبوهي از جوانان دانشجو را به خيابان كشانده و با سرود هائي همچون" يار دبستاني" و "اي ايران اي مرز پر گهر" احساسات صادقانهء ايشان را تهييج و خرج بالا رفتن خود از پله هاي ساختمان مجلس كرده بودند تا بتوانند از انجا حاكميت را در قبال حقوق ملت پاسخگو سازند.
مسئلهء اصلي وجود اين پارادوكس بود كه تعامل دانشجويان با نمايندگان قدرت حاكم, منطبق با ويژگيهاي ساخت روانشناسي ايده ال خواهي و قدرت گريزي دانشجويان نمي باشد. اما چه مي كردند كه ظاهرآ چاره اي جز اين نداشتند! انان الودهء قدرت شده بودند و بايد به نحو مصلحت انديشانه اي با آن تعامل مي كردند!
رفتار اعتلا بخش و ارمان خواهانه مجلس (انچنان كه در ايران هم بي سابقه نبوده است نظير دكتر محمد مصدق و گروه اقليت او) مي توانست دانشجويان را تا حدودي اقناع سازد كه ان بي مبالاتي ها و ناپرهيزي ها به اين شكوهمندي و اوج ورزي ها مي ارزيد اما... دريغ و هزاران دريغ....
كه به قول شاعر : لحظه هاي سنگي بود كه اندوه هم نمي روئيد و نامها, ناميده اي نداشتند.... دانشجويان به ناچار تمركزشان را به منتخبان ويژه خود( ليست دفتر تحكيم) سوق دادند اما داستان همان سنگ بي رويش بود وشمعي سياه كه مي سوخت و ....
من انروزها به سبب شغلي كه داشتم با اين گروه از دانشجويان زياد مواجه مي شدم و عمدتآ در گفتمان انها خشم اميخته با افسردگي و پشيماني و ناچاري (conflict) به وضوح مشاهده مي شد!
اليتهاي دانشجوئي به انحاء مختلف مورد نامهري و طرد قرار مي گرفتند! به عنوان نمونه اينجانب چندين بار با رئيس يكي از دانشگاههاي معروف در پرهيز از اين گونه رفتار سخن گفتم و او را از باج دادن بيش از حد و نا بخردانه به مراكز قدرت خارج از دانشگاه بر حذر مي داشتم اما گويا ايشان خاطرش به گونه اي از مقام مافوقش (اقاي دكتر معين) جمع بود كه براي عرايض بنده , تره هم خورد نمي كرد!
به هر تقدير ديگر كاري نمي شد انجام داد ; دانشگاه سقوط كرده و به انزوا و خاموشي رفته بودو معلوم نيست كه چه هنگام دوباره اين "مبداء همهء تحولات كشور " بيدار خواهد شد.
سياسيون محترم اصلاح طلب به مصداق بازي معروف"كي بود؟ كي بود؟ من نبودم,دستم بود ,تقصير آستينم بود!"هراز گاهي مصاحبه كرده و محافظه كار ان قدرتمند خارج دانشگاه را مسئول اين وضعيت قلمداد مي كنند!
بي ترديد دانشگاه خود قضاوت درست را انجام خواهد داد.
اميدوارم كه دانشگاه به يك سؤال ديگر جامعهء ايران نيز پاسخ بگويد كه: او چه هنگام, چشمان نگرانش را خواهد گشود ؟ وسكوت سنگين و دير پاي خود را خواهد شكست؟
***
دانشجو به اقتضاي سنش كمال گرا و ايده آل نگر است!وبه اقتضاي جايگاهش (دانشگاه)تمايل به راديكاليسم دارد.بي گمان اين دو ويژگي مثل دو لبهء تيز شمشير ميماند , همانگونه كه ميتواند جنبشي را بيافريند مي تواند انرا نابود سازد وبه ضد خود بدل سازد جنبش دوم خرداد چنين به نظر رسيد كه دانشجو و دانشگاه را بيشتر براي ان نياز دارد كه در سناريو هاي مختلف نقش ايفا نمايد .
در كشورهاي توسعه يافته دانشگاه تابعي از جريانات سياسي كلان جامعه است.اما در ايران چون احزاب قدرتمند و رسانه هاي مستقل ونهاد هاي مدني استقرار يافته و دير پا وجود ندارد طبعآاين قاعده هم عمل نمي كند.چيزي كه به نظر مي رسد اصلاح طلبان هنوز هم انرا درك نكرده اند!
پر واضح است كه در كشور ما دانشگاه ذاتآ نمي تواند به نفع محافظه كاران ايفاي نقش كند !بنابراين محافظه كاران هميشه بايد دست به دامان رفتارهاي نه چنان شرافتمندانه مثل استفاده از يك عنصر واسطي شوند كه تا حدودي نزد دانشجويان ظاهرالصلاح به نظر مي رسد !ارعاب و تهديد هم در دانشجويان تاثير زيادي ندارد وتنها جنبش را زير زميني مي سازد!
انچنان كه در مطلب قبلي معروض گشت در اواخر سال 79 جنبش دانشجوئي با دولت اصلاحات قهر كرد و از سال 80 هم كه دولت جديد بر سر كار امد ديگر دولت و دانشجويان با هم تعامل جدي و پيشرونده و مؤثري برقرار نكردند!واضح است كه در چنين شرايطي هر كدام از طرفين راه و مسير خود را مي رود !
اعتراضات گسترده اما با اهداف پراكنده و نامنسجم در دانشگاه ها شكل مي گرفت اما نه تنها به نتيجه نمي رسيد كه جامعه را به عنوان ناظر بيروني نگران و بيمناك مي ساخت . اين شرايط باعث شده بود رسانه هاي محافظه كاران از فرصت استفاده نموده و جنبش دانشجوئي را بيشتر منزوي كنند !گرچه من به سندي در اين زمينه بر نخورده ام اما به نظر مي رسد كه دولت هم نبايد از چنين وضعيتي ناخرسند بوده باشد!چه اينكه مطابق عقلانيتش دانشگاه مزاحمي بيش تلقي نمي شد!
يكي از معدود مواردي كه جنبش دانشجوئي توانست متحد شده و به يك هدف بينديشد !لغو حكم اعدام اقاي هاشم اقاجري بود كه به نتيجه هم رسيد!
اصلاحات بدون دانشگاه يك جنبش ابتر است كه در بازي قدرت رفتار ان پيش و بيش از انكه معقول و خردمندانه به نظر ايد مضحك و كمدي جلوه مي كند! چرا كه رقيب با تكيه بر خاستگاه سنتي خود و قدرت قاهره مي تواند هر نوع بازي را كه اراده مي كند با اصلاح طلبان انجام دهد!
به انتخابات شوراي شهر اخير نگا كنيد !اصلاح طلبان كه در طول 8 سال گذشته نان دانشگاه را خورده و فربه شده بودند گمان مي كردند كه اصلاحات محصول عقل و تدبير جمعي ايشان است ونهاد دانشگاه جز راديكالسم كور يا خام و غير معقول چيزي نيست!
اقاي خاتمي و تني چند از وزرا و استاندارانش با كمك عده اي ديگر از فعالين سياسي با كت وشلوارهاي اتو كشيده و كلي عقل و تجربه ومديريت و برنامه ريزي در اين انتخابات شركت كردند و نتيجهء ان را هم همگان مشاهده كردند!
اين هم از و يژگي هاي منحصر به فرد جامعه ماست كه وقتي دانشگاه منزوي مي شود همه چيز مسخره به نظر مي رسد!نمي دانم شايد در ممالك ديگر هم همين گونه باشد و من بي خبر!
|
متن دلخواه شما
|
|