نمیدانم در این ایام با دوری و تنهایی و فضایی آن همه خالی از آفتاب و طهارت و روح چه می کنی ؟ جای آن دارد که دلواپس چنین وضعی باشم ولی دلواپس نیستم چه میدانی که من به شخص تو ایمان دارم ایمان هم به خودآگاهی ات و هم به صلابت و استحکام وجودیت . با این همه سخت میگذرانی و میدانم وی به قول نیچه که گویا در نامه پیش هم نوشته بودم : کسی که در زندگی چرایی دارد باا هر چگوننه ای خواهد ساخت " بزرگتری نقص در بینش انسان اینست که همیشه یک روی سکه را میتواند ببیند . وقتی هم به روی دیگر سکه پی میبرد و انقلاب میکند و سکه را به آن رو بر میگرداند باز همیک رویه میبیند و این رو را ازچشم میاندازد . یکی از این نوسانات فکری میان دو رویه از یک حقیقت گرایش یک بعدی به "وحدت" یا "تنوع" است تکیه بر وحدت به یک کاسه شدن قالبی شدن مرگ روح و اندیشه و شور زندگی و خلاقیت و ریشه کن شدن اصالتها و دیکته شدن عقاید و ارزشها و هدفها و حتی احساس ها بر انسان ها یعنی دیکتاتوری میانجامیده است و در فرار ز این دیکتاتوری عقلی و عملی و عتقادی - به نامهای مختلف و حتی متضادی چون اسکولاستیک و تفتیش عقاید و مارکسیسم و کمونیسم یا کمینترن و فاشیسم و تزکیه نژادی و پاکخونی و.... ظاهر میشده و تکیه گاههایی چون حقیقت الهی واقعیت علمی و اصالت ملی را بهانه میکرده - آزادی که ارزشی نسبی است ارزش مطلق میشده و از صورت حقیقیش که وسیله است و شرط و وضع درآمده اصالت مییابد و هدف میشود و خود بذاته تقدس مطلق میگیرد و باز چنین تلقی از آزادی شک نیست که –چنانکه میشناسیم و میبینیم –نتایجی به بار میآورد که از شدت سیاهی و شومی و تباهی وجدانهای انسان دوست مردم گرای عدالتخواه و مسئول و آرمانی را به سوی تبری از آزادی و تولی ی وحدت گرایی و حتی دیکتاتوری سیاسی – فکری میکشاند و زشتی ها و فاجعه های توتالیتاریسم عقلی و اعتقادی ار از چشم و ذهن روشنفکران نیز میبرد و آنرا حقیقت مطلق و ایدهآل مقدس مینمایدمیبینیم که چگونه لااقل در ین چند قرن اخیر از رنسانس تا کنون روشنفکران مسئول و رهبران مترقی میان این دو قطب در سعی بی ثمر بودهاند و مثل "کتیبه ی " اخوان هی از این رو به آن رو از آن رو به این رو سکه را برمیگردانده اند و نامش انقلاب ! وحدت جمعی در شکل حاکمیت مطلق و همه جانبه کلیسا و بنام سلطنت الهی و حق پرستی و اخلاق و... روشنفکران در نبردبا این خفقان ناشی از دیکتاتوری فکری و تحمیل یک فکر بر همه مبارزه مقدسی را بسوی آزادی و بسود رشد متنوع و آزادی استعدادها و اعطای فرصت ابتکار و انتخاب و تحمل تضاد و جدال فکری و علمی و عقیدتی و امکان تحقیق و ابراز وجود و شکوفایی و نبوغ ... آغاز کردند.شعرها چه بود ؟ لاییک شدن حکومت و نیز تعلیم و تربیت استقلال علوم فلسفه و هنر و ادب و اقتصاد از سلطه احکام و عقاید و مذهب حاکم تا خود آزادانه رشد کنند انسانها از هر مذهب و نژادی از زندگی مادی و معنوی جامعه شان برخوردار شوند و امکان اختلاف و درگیری و جدال عقاید و تنوع نتخاب ها و ابتکارها افکار را زندانی یک تعصب و محروم از دیگر جریانهای فکری تجربه های علمی برداشتها و تلقی ها و تفسیرهای مذهبی فلسفی و خلاقیتهای ادبی و هنری نسازد و یخهای جمود ذوب شود و تغییر و تنوع و تضاد حرکت را و تکامل را و دستیابی به حقیقت را تامین و تسریع کند و کرد و دیدیم که چگونه پس از هزار سال درجازدن اروپا تا از زیر سرپوش واحد فکری رها شد چنین شتاب گرفت و جهان را مسخر خویش ساخت اما این آزادی کم کمک ضعفهای خود را نشان داد پیشرفت ....... آری اما به کدام سو ؟ ثروت .......آری اما به سود کدام طبقه ؟ علم ......آری اما در خدمت چی؟ تکنولوژی ...... آری اما در دست کی؟ آزادی! میبینی که در آن همه بتساوی حق تاختن دارند و مسابقه ای براستی آزاد و بی ظلم و تبعیض و تقلب در جریان است اما طبیعی است که فقط آنها که سواره اند پیش میافتند و هر که اسبش گرانقیمت تر است برنده واقعی است . هر کسی حق دارد هر کاری بکند آری اما عملا تنها کسانی از این حق عام بهره میگیرند که توانایی و تمکن کاررا بیشتر دارند در این خیابان همه آزادید که هر موسسه ای باز کنید کتابخانه مدرسه معبد قمارخانه فروشگاه روسپی خانه کاباره .... اما از هم اکنون قابل پیش بینی است که زمینها و ساختمان ها را پولدار ها خواهند خرید و آنها شک نیست که مدرسه و مسجد باز نخواهند کرد .روشنفکران آزاد فقط میتوانند گوشه کافه ای دور هم بنشینند و آزادانه نق بزنند و کم کم در چنین محله ای خودشان هم تحلیل روند و مرضهای عجیب و غریبی بگیرند و خیالات پریشان و حالات جنون آمیز و احساسات مالیخولیایی و درد و می ومستی و ال اس دی و ماری جوانا و اگزیستانسیالیسم و اباحی گری جنسی و شرق گرایی حشیشی و تصوف نپالی و بکت بازی و پوچ گرایی و نیست انگاری و ... گاه عصیانهای انقلابی و متهورانه عملی هم میکنند مثلا در اثنای یک کنفرانس علمی یک فدایی ناگهان بروی سن میپرد و شلوارش رادر میآورد و دو انگشتش را به علامت پیروزی برخ خلق میکشد و قدرتها را میهراساند ! کثافت و پوچی و تبعیض و ترک تازی پول و رشد حقه بازی و ریا و هزاران فوت و فن پول درآوردن و جیب خلایق را خالی کردن و اقتدار سرمایه داری و لازمه اش ظلم و جنگ وجنایت و.... باز روشنفکران بیدار و بینا و بیزار از این اوضاع را وسوسه میکند که سکه را به آن رو بر گردانند انقلاب کنند این چه وضعی است؟
نامه مرحوم شریعتی به پسرش احسان
|
متن دلخواه شما
|
|